Saturday, December 3, 2005

نقطه عطف ماءالشعیر، کولباس و استقراض بانک

شبی از شبها ، آن گه که خسته از کار روز قصد خانه کردم. در میان ره هوس "دلستر" بر حواس چیره شد و ابتیاع کردم دلستری مطعم به طعم آناناس. چون به خانه رسیدم، بعدِ تعویض لباس آن نوشیدنی به یخ مخلوط ساختم و در آن حال نوشیدن دلستر مرا چونان خوش آمد که از نوشیدنش خستگی را به در دیدم و تشنگی را رفع زحمت کرده و چون تداوم این حال خواستار شدم دلستر به میان اهل بیت بردم و نوش ادامه دادم.
شیخ چو در آن حال مرا بدید نگاهی از جانب یسار مرا انداخت! و پرسید "چیست این که جرعه جرعه بالا بیاندازی وحال فراوان با آن به تو دست داده ؟!" بنده را زان جا که استشمام بوی کف دست حاصل نشده بود از زبان به در شد :" ماءالشعیر است یا شیخ!" که گفتن همانا و تغیر حال شیخ همان اما در آن دم لب از لب نگشود و در گوشه ای جلوس نمود. هنوز جرعه بعدی را به کام فرو نفرستاده بودم که از جانب شیخ ندا آمد :" اللهم اجعل عاقبت امورنا خیرا!" چون شیخ این گونه نقل کرد. آنتن ها جنبیدن گرفت و چرخش کرد و خبر داد شست را که هان ای پسر منظور شیخ هر چه بود بر تو بود! لیک خود را در شارع علی یساری! فرض کرده به نیوش ادامه دادم که از جانب شیخ ندا آمد :"زینهار که بعد نیوش، جام خود آب کشی که عین نجاست است!!!" چون شیخ این نقل بکرد. دو دیناری ام اوفتادن گرفت که هان ای غافل!! شیخ رنگ نوشیدنی و کف آن بدید! لیک ندانست از کجاست و شیخ را فرض آن است که نوشیدنی حرام است!! فی الجمله عرض کردم:" یا شیخ! این معجون گرچه چونان که حافظ گفت تلخ است ولی چونان کبریتِ " سِیفتی" بی خطر است. شیخ این می نیست و گرچه ظاهری شبیه دارد لیک کیمیاگران از آن شراب شیطانی و مایه نابودی وذایل کننده عقل و داغان کننده کبد و کلیه و سوراخ کننده معده و بنیان کن خانواده و ...و... را به مدد علوم جدیده گرفته اند و نیست در آن به جز فیتامینهای مفید به حال بشر و رفع کننده سنگ کلیه است و حالی از مثانه بنی بشر به جا آورد که نگو و نپرس!" این همه کلام منعقد شد ولیکن حال شیخ به گونه های بود که فهمیدم آب در هون کوفتم و بس! در این حال اصل قوطی بیاوردم که:" یا شیخ نظاره کن و ببین که درج کرده اند برآن "بدون الکل" و ساخت دول اسلامی است و ممهور به مهر وزارت سلامت است!" که در این حال شیخ را غضب آمد که " ای تفو بر این زمانه!! هر آنچه در زمان طاغوت حرام بود به لطایف الحیل حلال شد!! آن از بانک! که اسقراض را به بهره گیرند و نام کارمزد بر آن نهند و خلق را یتچاپون چاپیدنی عظیم! آن از خوراک زُخرُف "کولباس" که در ازمنه طاغوت بگفتندی لحم خنزیر است! و اکنون طیب و طاهر! این هم از این "دلستر"!
این گفتمان شنیدم و فی الحال! کف بر لب آوردم و فک پر کف دیدم و دو دست بر فک نهادم و فشار دادم مبادا از جا به در شود که شاخ بر کله سبز شد و از توی شاخ دودی بیرون زد که از کله بود!
همان جا فهمیدم که این دلستر و کولباس و بانک هر سه در یک مقوله بگنجند و آن همان است که فرنگیان "جِنِراسیون گپ" خوانندش! و باالفور فرار بر قرار ترجیح دادم.

No comments: