نه آن که تو می گویی
-اگه به حرف دلت گوش بدی هیچی، ولی اگه بخوای دو دو تا چهار تا بکنی تا آخر عمرت وقت داری.
فکر کنم همه همسن و سال های ما اون زمانی رو که عشق مثل فحش های آب نکشیده آمریکایی جزو کلمات ممنوعه صدا و سیما بود رو خوب یادشون باشه. یک موقعی از اون ور بوم افتاده بودیم و حالا داریم از این ور می افتیم.
این جمله ای که بالا نوشتم سفارش دایی به خواهر زاده اش بود تو یکی از سریال های تلویزیونی. شاید این ساده ترین جمله ای باشه که از زبان شخصیت های این روزهای برنامه ها و سریال های تلویزیونی درباره ازدواج و بررسی اهمیت عشق در آن، می شنویم!!!
واقعیت اینه که تفریط های اون موقع این افراط ها رو هم به دنبال می یاره. همه سریال های تلویزیون پر شده از عشق و عاشقی های صد من یه غاز که طرف ندونسته و نشناخته دل به یکی می بنده، اطرافیان خوبش هم اونهایی می شن که بهش می گن گوش به حرف دلت بده عشق رو بچسب و برو جلو، بدها هم اونهایی می شن که توصیه به فکر و آینده نگری می کنند.
عشق مفهوم خیلی ساده و عام و روونیه، عشق حقیقت قشنگی ه، دنیا با عشق ه که پایدار می مونه، ولی عشق نسیمی نیست که بیاد و بره، عشق احتیاج به مواظبت داره، احتیاج به آب و نور خورشید و خاک داره تا بتونه شاخه بده، ریشه بدوونه و تنومند بشه، وگرنه وقتی هنوز یک نهال کوچیکه خشک می شه و می ره پی کارش. باید خیلی حواس رو جمع کرد، آینده رو باید دید، البته تا اونجایی که شدنی ه. چرا کسی این رو تذکر نمی ده؟