Tuesday, May 1, 2007

.:: گزارش ويژه از اميركبير ::.

ظاهرا قراره ما هر از گاهي با يك گزارش ويژه در خدمت شما باشيم.
نكته: در كل اين متن انجمن اسلامي يا به اختصار انجمن، منظور انجمن سابق اسلامي است كه پس از درگيري هاي خرداد سال پيش غير قانوني اعلام شد و در اواسط تابستان ساختمان آن هم تخريب شد كه شرح آن قبلا گذشت.

اين هفته به بهانه دستگيري بابك زماني(داستان جدايي داره) و نزديك شدن زمان انتخابات انجمن اسلامي كه هر ساله برگزار مي شد، انجمني ها طبق رسوم سالينه خودشون شروع كردن به شلوغ كردن و اواسط ظهر در وسط حيات جمع مي شدند و خواسته هايي رو مطرح مي كردند و يار دبستاني مي خوندند و يار مي طلبيدند. هر روز نشريات تك برگي به تعداد زياد منتشر مي شد كه عموما توسط انجمني ها براي تغذيه اين جريان بود.

اما قضيه از اونجايي آغاز ميشه كه من توي سايت نشسته بودم و يكي از رفقا زنگ زد كه بيا كار فوري دارم. من خيال كردم بحث خر حمالي براي همين گفتم صبر كن الان ميام. ساعتي كه به من زنگ زد حدود 2:15 بود. من نزديك 3 بود كه رفتم ببينيم چي كار داشت. توي صحن راه مي رفتم كه ديدم يكي با صدايي چنان بلند داره داد ميزنه كه كل افراد دارن بهش نگاه مي كنن و صدايي از كسي در نمياد. من دور بودم و نمي فهميدم چه ميگه. فقط آخرش فهميدم كه ميگه : اگه غيرت دارين برين جلوي دفتر رياست.بعدش همه همين طور كه راه ميرفتن از هم ميپرسيدن كه چه خبره. تا اين كه من يكي ديگه از رفقا رو ديدم و بهم در يك جمله گفت نشريه اومده بيرون كه توش مطالب بدي بوده و انجمني ها هم ميگن ما اين ها ننوشتيم.
تعدادي به طور پراكنده و نم نمك به سمت رياست مي رفتند. رياست جاش عوض شده بود و عده اي گيج شده بودند. از راه هاي عجيبي رفتيم تا رسيديم به اونجا. رياست طبقه چهارم بود و انتظامات اجازه نمي داد كسي بالا بره. همه توي طبقه اول ايستاده بودند و به طور پراكنده از هم خبر مي گرفتند. اينجا بود كه چند تا ديگه از رفقا مطلع و موثق رو ديدم و فهميدم كه قضيه از چه قراره!

اما اصل قضيه نشريات موهن دانشگاه اميركبير از اين قرار است:
چهار نشريه به نام هاي آتيه، سحر ، سر خط و ريوار (نه ديوار) مطالب توهين آميزي منتشر كرده اند.هر چهار نشريه براي انجمني ها هستند. در يك مطلب آن مهدويت و امام زمان (عج) رو مشتي اوهام و خرافات خوانده شده كه در ديوار اين ممكلت رو با نام اون پر كرديم. گفته شده كه حضرت علي (ع) نه نو بود و نه مقدس و نه معصوم چرا كه مردم رو دعوت مي كرد كه از او انتقاد كنند و اين موضوع راجع به پيامبر هم صدق مي كند. لذا آنها هم معصوم نبودند چه برسه به ولي فقيه! در نوشته اي به نام «كلاغ هاي سياه» به چادر و دختران چادري توهين شده. در نوشته ديگري به نام «فاحشه ها در كجا بيشترند» هم به مسئله طرح مبارزه با بدحجابي پرداخته و گفته كه امروز به مانتو گير ميدن فردا به شور... و پس فردا به ..... . اين خلاصه مطالبي بود كه شايد به طور رسمي در اينجا مطرح كرد. اما فقط با خوندن اون هست كه ميفهميد چه ادبيات زشتي در اونها به كار رفته و فقط و فقط براي تحريك افراد نوشته شده. مطالب در هر چهار نشريه دقيقا يكي است. حتي محل قرار گرفتم آنها و تنها همين سه مطلب هم هست كه در يك طرف برگه A3 چاپ شده بود. پشت برگه با خط بزرگ نوشته شده بود كه مرگ بر ديكاتور اسلامي. دو عكس در اين چهار نشريه بود كه فصل مميز آنها بود. يعني در اين چهار نشريه فقط همين عكس ها بودند كه با هم تفاوت داشتند كه در يكي از اونها كاريكاتور مقام اول كشور ديده مي شد.
عموما نشريات در ساعت 11 پخش ميشند، چرا كه 11 تا 1 موقع نهار و نماز است. اما اين نشريات ساعتي حدود 1:30 پخش شده اند.
اولين كساني كه متوجه اين مساله مي شوند اعضاي بسيج دانشجويي بودند چون تعداد از اونها نزديك دفتر بسيج گذاشته شده بوند. البته تعداد اونها هم به طور كل كم بودند. اينجاست بچه هاي بسيج به شدت ناراحت مي شوند و به دفتر رياست مي روند و خواستار دستگري مدير مسئولان اين نشريات مي شوند. بعد انجمني خبردار مي شوند و به دفتر رياست مي روند و در اونجا اين دو گروه به شدت با هم درگير مي شوند. البته بعضي از انجمني ها قبلا خبردار شده بودند و به انتظامات دانشگاه ميگند كه اين نشريات مال ما نيست و خواستار جمع شدن اونها از سطح دانشگاه مي شوند. و اينجاست كه رفيق ما براي اولين بار اينجا بود كه به ما زنگ زد.

خبر به سرعت در دانشگاه پخش مي شود. بسيج، انجمني ها رو بيرون مي اندازد و خودشون در جلوي درب رئيس تحصن مي كنند. بسيج نشريات را براي مراجع فاكس مي كند. انجمن به صحن دانشگاه مي رود به سرعت و با دستپاچگي افراد در صحن جمع مي كند و اعلام مي كند اين نشريات، جعلي است و عده اي از نام آنها استفاده كرده و با اسكن كردن لوگوي آنها و نشر اين مطالب با نام آنها مقاصد [به قول خودشون] امنيتي رو دنبال مي كنند.انجمن، بسيج رو عامل آن مي داند در حاليكه بسيج، انجمن رو عامل اين مطالب ميداند.

در اين ميان عده اي از دانشجويان متدين كه از دست اين افراطي بازي ها به شدت خسته شدند، به سر كردگي كانون انتظار ، در گوشه جمع مي شوند و بدون تعيين مقصر و بدون ايجاد وجه تشكلي، در گوشه از صحن دست به تحصن آرام بر ميدارندو حرف حسابشون اينه كه هر كسي كه اين مطالب رو نوشته غلط كرده و بايد به سزاي اون برسه و از اونجا كه به دين و ائمه ما توهين شده ما در اينجا تحصن ميكنيم و با كسي سر جنگ نداريم. اما [از اونجا كه در عقل كوچيك بعضي غير از انجمن و بسيج نمي گنجه،] انجمني ها سعي كردند اين ها رو از جمله بسيجي ها تندرو جلوه بدهند و اونها رو به تشنج بكشند (انجمني ها در اين كار به شدت واردند. اونقدر بهت تهمت هاي گوناگون مي زنند كه از كوره در بري و اگر يك كم صدات بره بالا شونصد تايي ميريزن سرت كه تو خشونت گرايي!) اما نشد. كانون انديشه دانشجوي مسلمان ( كه تشكل سوم دانشگاه علاوه بر بسيج و انجمن جديد هست و آدم هاي جالبي هم داره. براي مثال مؤسسين آن، از جمله فؤاد صادقي، موسسين سايت بازتاب هستند) به اين تحصن پيوست و اين طور بود كه تحصن روند منطقي رو طي كرد و تا مغرب طول كشيد.
*اما كار كي مي تونه باشه؟ حالات زيادي براي اون متصور ميشه شد:
1- خود انجمني ها. يعني اين يك سناريوي از قبل پيش بيني شده بوده تا جو به تشنج كشيده بشه.
2- كار چپي هاي انجمن اسلامي كه اكثرا از دانشگاه اخراج شده اند. اين افراد عموما شامل كمونيست ها و ماركسيست ها ميشه. اين افراد بسيار كله خر هستند كه جز نابودي جمهوري اسلامي و به حاشيه كامل نرفتن اسلام آرزويي ندارند.
3- اطلاعات. براي اينكه به اين بهونه انجمني ها رو بگيره.
4- بسيج. يك سناريو براي خلاص شدن از شر انجمني ها.
اين تمامي حالات بود. همون طور كه شما هم مي بينيد، گزينه 2 از همه قوي تره.
اين مال ديروز. فعلا اين رو بخونيد تا بعد.

3 comments:

Anonymous said...

البته به نظر من احتمال سوم و چهارم هم خوبه! یکی نیست به شما ها بگه دانشجویان محترم مثل بچه آدم بنشینید ( یا با تحکم بیتشر: بتمرگید) و درستان را بخوانید؟ هر روز باید شلوغ کاری کنین اونجا؟ از این برو بچز آزاد یاد بگیرید که چون پول میدن قدر اون اپسیلون امکانات رو می دونن و دنبال بازی های بی پدر و مادر ( منظور سیاسی!) نمیروند

Anonymous said...

خيلي درس خون بودي ديگه تو اين جور جماعت ها هم بخواي شركت كني ديگه چي ميشه! :دي

Anonymous said...

بعضی وقتا سکوت از فریاد خطرناکتر شاید سناریوری حکومته که سکوتو بشکنه و مثلا بگه هنوز انتقاد و گروههای متفاوت تو دانشگاهها هست .