Monday, December 4, 2006

چند حکایت...

فمینیستی را گفتند کی دست از این مردان بی نوا بر کشی ؟ جواب داد :"آنگاه که مردان زحمت زایمان بر کشند!"



خواجه ای قصد ارشاد رند مایه داری را نمود پس به او گفت : "کی از مال اندوزی دست کشی و آنچه داری کفایتت کند؟"
گفت:" آنگه که ثروتم به اندازه هم وزنم طلا شود". خواجه گفت :"از آن فزون شده " رند گفت:"پس دو مقابل وزنم" خواجه گفت "از آن نیز فزون شده" رند گفت :" پس سه مقابل وزنم". باز خواجه گفت "از آن نیز فزون شده " این بود تا رند به ده برابر وزنش رسید. در این وقت خواجه از ارشاد پشیمان گشت و گفت:"ای خاک گورت سنگینتر از همه ثروتت!! اقلا تصاعدی حساب میکردی که ما را این گونه الاف نکنی!!"




فمینیست بالا روزی به شویش بگفت:" چه شود اگر ما زنان کار شما را در بیرون بیت بگیریم و شما مردان کار ما در بیت؟" شوی بگفت :"هیچ! آن ترکمانی که ما در بیرون زنیم و شما در درون زین پس ما در درون زنیم و شما در برون!"

No comments: