Wednesday, February 22, 2006

Jack

اَه! میگن نکرده کار رو نبرین به کار! یه چیزی میدونستن دیگه!! انگشت حلقه دست راستم رو با در حلب روغن بریدم. خونش هم بند نمیاد، به هر کی هم نشون میدم میگه اوه اوه این روی بند انگشتت بریده شده هی انگشتت رو باز و بسته میکنی خوب نمیشه!!! حالا من فردا خونه دوستم دعوتم باید برم حموم اما این خونش بند نمیاد. حالا من چی کار کنم؟!

اصلاً من کلاً هر جاییم زخم میشه به یادگار (!) برام باقی میمونه، جاش خوب نمیشه. الان روی ساق پام و روی مچ پام و روی اون یکی ساق پام و روی انگشت اشاره و انگشت کوچیکه دست چپم جای زخم دارم. یکی ندونه فکر میکنه زخم شمشیر بوده که اینطور جاش مونده.

حال میکنم اصلاً دلیل مهمونی فردا منم! زنگ زده میگه اگه تو میای که زنگ بزنم فلانی و فلانیم بیان، اگر هم نه که هیچ کنسل! فردا به جاش میرم آموزش پرورش بعد هم نظام وظیفه بعد هم آرایشگاه بعد هم ... ( نه، جون من حال کردین؟ یه چیزی تو مایه های نماز ستون دین است!!!)

پ.ن: دیگه دوستتون ندارم! چرا برام کامنت نمیگذارین؟

No comments: