Wednesday, November 10, 2004

مشت محکمی بر دهان آنان که اول می اندیشند بعد خواب میبینند

بابا این استاد ما خیلی باحالِ! دست پیش می گیره که یک وقت پس نیوفته:
جلسه پیش اومده می گه وقتی دارین پروژتون رو انجام میدین خطای آزمایش رو 0.05 در نظر بگیرین. حالا ما اومدیم کلی حساب کتاب کردیم ، عددمون یه چیز مزخرف دراومده. چطوری؟ حجم نمونه ای که از جامعه گرفتیم با حجم خود جامعه یکی شده!! خوب حالا این هیچی، اومدیم سرکلاس استاد داره از بچه ها می پرسه نتیجه این قسمت چی شد؟ وقتی جواب رو می شنوه برق از کلش میپره بعد هم میگه خوب لابد چون دقت آزمایش با توجه به حجم نمونه کم بوده اینطوری شده. حالا بچه ها هی دارن میگن بابا! استاد! یه جای کار داره می لنگه ها!! آخر سر یکی از دخترا (بازم ای ول به خودمون) رفت کنار میز استاد و در طی یک ربع سر و کله زدن انگار دوزاری استاد جان افتاد!
خوب حالا باید چی کار کرد که سوتی نره؟
آهان!
میگه: ببینم، شما چطوری دارین پروژتون رو انجام میدین که سوال براتون پیش نمیاد؟؟! (چیز دیگه نبود بهش گیر بدی؟) بعد هم در ادامه میفرمایند: وقتی سوال ندارین یعنی خیلیا انجام نمی دن اونایی هم که انجام میدن با دقت انجام نمیدن! چرا دفعه پیش وقتی من گفتم خطا رو 0.05 بگیرین هیچ کی نگفت چرا؟ خطا رو حالا 10000 بگیرین!
ما رو میگی، این بار برق از کله ما پرید!! آخه آدم عاقل 0.05 کجا 10000 کجا؟ چطوری تونستی اینا رو با هم قاطی بگیری؟!!!!!
هیچی دیگه آخر سر بدهکار هم شدیم:(

No comments: