Thursday, August 12, 2004

از كي بپرسم؟

بالاخره اين حرف گوش دادن كار دست ما داد. تو خيابون يك طرفه افسرِ گفت دور بزن. منم نه كه تابلو رو نديده باشما، نه، ديدم! ولي گفتم اين قد بابابزرگ من سن داره خوب نيست حرفش رو زمين بندازم!!! هيچي ديگه اونم نامردي نكرد گفت خانوم پياده شو. نكرد بگه من به خاطر اون دور زدم! به جان خودم نباشه به جان شما، يك دوبل قشنگي زده بودم انگار خط كش گذاشتي سانت گرفتي. چه فايده...
*
عرضم به حضورتون كه اصلاً فردا روز خوبيست. كلي مناسبت داره، اوليش كه از همه هم مهمتره اينه كه تولدم مبارك! صد سال به اين سالها و اين حرفا. ( در ضمن كيك رو هم تو وبلاگ مينا خانوم صرف كنيد، همه جديداً كيك مي دن ديگه اينم روش!)
دوميش اين كه بالاخره من از شر تنهايي سفره جمع كردن خلاص ميشم. مي خوام ببينم اين ليمو خانوم ديگه چه بهانه اي داره، تا حالاش كه هي مي گفت وقت ندارم. اما ايني كه من مي شناسم از فردا يه چيز ديگه علم ميكنه! (من كه مي دونم چي علم ميكنه)
سوميش هم كه حالا خيلي مهم نيست فقط يه كم جهانيه اينه كه المپيك شروع ميشه كه البته در برابر دو اتفاق قبلي كاملاً تحت الشعاع قرار مي گيره!
به خاطر تمام اين اتفاقات مخصوصاً اوليش، اراده مي كنم فردا تعطيل رسمي باشه.

زياده عرضي نيست، بريد با تعطيليتون حال كنيد.

No comments: