Tuesday, September 11, 2007

.

با من صنما
دل یکدله کن
گر سر ننهم
انگه گله کن!

*
"اول همکار شدیم بعد دوست بعد صمیمی با هم خوندیم برا ارشد خودم خبر قبولی هردمون و بهش دادم قرار بود ... الان تو بیمارستان با GCS 4. حالش خیلی بده حال منم! کاش وبلاگ داشتم!"

از درد دل های یک شاهزاده

خوب من به جات گفتم هرچند تقلبیه

شما هم براش دعا کنید
*
"دلم شکسته تر از شیشه های شهر شماست
شکسته باد کسی کاین چنینمان می خواست
..
اگرچه باغچه ها را کسی لگد کرده
ولی بهار فقط در تصرف گل ها ست"

*

امروز برا اولین بار سر یه مریض داد زدم. بلند.
وقتی اومد تو از خودم خجالت کشیدم
مسن بود با هزار تا گرفتاری
حق نداشتم
*
منم یهو وبلاگ خواستم

6 comments:

Anonymous said...

اهااااااااای لخته لعنتی تو سر دوست من چا کار میکنی!

حامد said...

اه! من نفهمیدم تو ارشد قبول شدی امسال و اونوقت ماهنوز نفهمیدیم؟!؟!
وای خدا از این بلاها نصیب نکنه!!

Anonymous said...

نه اونها از در دل های یک عدد شاهزاده بود نه یک عدد اکسیزن.شاهزاده که دوست اکسیزن باشه ارشد قبول شده و دوستشم که ارشد قبول شده تصادف خفن کرده و در ای سی یو به سر میبره!

Anonymous said...

http://www.najafzadeh.ir/weblog/archives/post_33.php

sArA said...

بنده بدین وسیله مراتب اعتراض شدیدم رو به بسته شدن این وبلاگ اعلام می دارم.
همچنین اگه کسی (مثلاً طه) وبلاگ بزنه آدرس اون رو هم می خوام. اما اصلاً چه معنی داره اینجا تعطیل شه. آقا حرمت نگه دارین دیگه. طاقت ندارین ببینین یه وبلاگ فامیلی واقعاً درست و حسابیه؟! :)
اخطار میدم بهتون که سریعاً اینجا رو آپدیت بفرمایین

ali said...

ماه رحمت تمام شد ... رحمت خدا همچنان باقیست



عید سعید فطر مبارک ...