سرها و دم ها و شکم ها!
تصور کن: دو ور پیتزا نون وسطش مخلفات اونم در حد چپیده! یعنی می خواستی پیتزا رو ورداری هی از توش سوسیس و کالباس و بقیه مخلفات می ریخت بیرون! خلاصه که به معنای واقعی بعد عمری با یه پیتزا حال کردم!
دست اونی که ما رو رهنمون داد به این پیتزا درست
آقا گرفتار گُه کاری این کارمند های دانشگاه آزاد شدیم! یه چیزی (چیز = نامه ) هست که باید 3 ماه پیش از دانشکده می رفت به امور اداری! حالا دانشکده میگه فرستادم واحد اداری میگه نگرفتم! ما شدیم توپ فوتبال بین این دو! هیچ کدوم هم کوتاه نمیان!هر چی هم میکم بابا این کو؟!؟!؟! یه جوری لب و لوچه کج می کنن که ...این دفعه دیگه می خوام خین و خین ریزی راه بندازم بلکه جواب داد! (لازم به ذکر است که در هر دو جناح کارمندان مذکور زن هستند)خلاصه که تو رو خدا یه راهنمایی بکنین که بنده چه غلطی بکنم؟
7 comments:
جالب بود من هم تجربۀ مشابهی در دانشگاه آزاد داشتم. جالب اینکه کارمندان بایگانی پروندۀ من رو گم کرده بودن و بعد از دو هفته دوندگی پرونده ام توی امور شهریه پیدا شد. واقعا چیز عجیبیه این دانشگاه آزاد...
پیتزا بیژن همون میدون میرداماد برج بیژنه؟
خانمها هم که خودت داری میگی چون خانمن این چیزا عادیه!شما تاحالا با جمعیت نسوان سرو کار داشتی؟اگه داشتی تعجب نمیکردی. حالا تهشو که بگیری میبینی طرف برده توش سبزی پاک کرده!
ما که هر دفعه میگیم بیا بریم شام بیرون، میگی من رژیم دارم و اینا؟؟؟ چی شد؟ ;)
سلاممممممممممم :) هي هي ! اين پاس كاري كه دانشگاه آزاد و غير آزاد و خانوم و آقا نداره.. منم 1 ماه همينجوري دقيقن بين دانشكده و آموزش كل دانشگاه پاسكاري ميشدم.. اون ميگفت فرستادم اين ميگفت هنوز نرسيده!! من مونده بودم اين 5 دقيقه راه چرا اينقد طولاني شده!!!
به موصی: برادر من وقتی عموی گرامی شما میگه برو شام پیتزا بخر دیگه به نظرت چاره ای برای من می مونه؟
اه! خوب می گفتی کی رهنمونت کرد!
آقا این کامنت دونی رو هم تکون نمی شه داد!
حامد جون شما یه کاری کن من بتونم تمپلیت رو ادیت بکنم، برات درستش میکنم.
Post a Comment