Sunday, January 1, 2006

تصمیم کبری

دارم یه تصمیم مهمی میگیرم. خیلی مهم! در اینجا مهم بدین معنا است که تو سرنوشتم تاثیر مستقیم میزاره. ( در ضمن هر گونه فکر جوادی اکیداً ممنوع چون منظورم اصلاً اون بابای ... ببخشید، پرنس اسب سفید نیست که قراره منو ترک کره اش سوار کنه و ببره دیزنی لند!!!)

شرمنده که نمی تونم هیچ حرفی در مورد نوع تصمیمم بزنم چون اون وقت از فردا هر جا که میرم باید به فک و فامیل جواب پس بدم که این چه غلطیه که میخوام بکنم و بعد از کلی توضیحات بشنوم که: من فعلاً جوونم، کلم داغِ، حالیم نیست چی کار دارم میکنم، یا مثلاً دارم جفت پا لگد میزنم به هر چی فرصتِ و قس علی هذا! و از اونجائیکه نمیخوام حرف دیگران رو نظرم تاثیری بگذاره، بعد از اینکه اتفاق بیفته عمومیش میکنم.
اما بدیش اینجاست که خودم هنوز خیلی دودلم. در واقع ریسکش خیلی بالاست. هیچ اعتباری هم بهش نیست. چون همیشه خودم معتقد بودم که آدم اگر ریسک هم میکنه، باید حساب شده باشه، اما الان به جایی رسیدم که دیگه به بعد از اینش خیلی فکر نمی کنم.
می دونی چیه! من کلاً اینجوریم که از انجام کارهایی که آیندش مشخص نیست ( یعنی مثلاً ندونم اگه این کارو بکنم بعدش چی میشه!) اجتناب میکنم. اصلاً تو شروع یه کار جدید تردید دارم. معمولاً ترجیح میدم همون کاری رو که انجام میدادم ادامش بدم، شاید بشه گفت از وارد شدن به مقولاتی که روشون تسلط ندارم میترسم شاید هم بشه گفت که قدرت ریسک کردنم کمه. اما حالا شاید این یه فرصت خوب باشه که حداقل به خودم ثابت کنم آدم محافظه کاری (ترسو؟!) نیستم. فکرم که به اینجا میرسه از خودم میپرسم "اما به چه قیمتی؟! یعنی می ارزه؟"

همین شک کردن که بهم اجازه تصمیم گیری نمیده.
----------------

خوب الان یه دو هفته ای از وقتی این مطلب رو نوشتم میگذره و تصمیمم رو هم عملی کردم و در واقع اون اتفاقی که نباید میوفتاد افتاده! یعنی که دیگه برگشت نداره!! یعنی که بدبخت شدم رفت...

No comments: