Sunday, September 11, 2005

وصف العیش، نصف العیش

به به! می بینم که در پست قبلی من جریانات جالبی اتفاق افتاده.
من متوجه نشدم کی اومده یه جای من کامنت گذاشته و همه برو بچه ها رو پیتزا مهمون کرده.من؟ مکدونالد؟ من؟ پیتزا؟ اصلا من با هرچی غرب زده گی مخالفم!(به سبک حسنی) ولی در کل اونی که جای من کامنت گذاشته کار خوبی کرده. همونطوری که در تایتل عرض کردم.........
به به! فرض کنید، ما ها همه توی یه پیتزا فروشی هستیم و یکیمون داره به همه پیتزا میده. تازه امیر هم بر و بچه ها رو پشت وانت سوار کرده. اصل خنده ....
با خودم فکر کردم و به دلیل تعطیل شدن جلسات از نظر خودم رسیدم. فکر کنم داستان کتاب خوندن و بعدش مشق نوشتن بود که خود منرو شل کرد. من مشقم رو ننوشتم و از ترس آقا معلم از کلسها غیبت کردم.(دقیقا مثل دانشگاه، وقتی استاد خیلی گیر باشه)
من میگم بیایین یه مجلس راه بندازیم، خونه کسی هم نباشه.بعد از اون طرف بریم یه بستنی باحال بزنیم. بلکه بفهمیم این جوالدوز کیه! اول مهر تولد منه همونطوری که احتمالا همه نوه ها میدونن. من حاضرم به هرکسی که بیاد توی جلسه یه بستنی بدم.(اینو دیگه خودم دارم مینویسم.در کمال صحت عقل و مغز)
البته چیزی هستش اینه که دختر ها نمیتونن بیان به احتمال زیاد. اگر کسی از خانم ها خواست بیاد باید از مامانش رضایت نامه بگیره. امضا هم داشته باشه.
هنوزم تو شبهات اگه ماه رو داری / من اون ماه رو دادم به تو یادگاری
اینم از اون آهنگهایی که تجدید خاطره اش خیلی حال میده.
در ضمن منتظر کادوهای نفیس و دوستداشتنی همتون هستم.
امری نیست؟ پس ما رفتیم....

No comments: