Thursday, June 9, 2005

چند مکالمه کوتاه

توجه : این مکالمات کاملا واقعی هستند. فکر نکنید که زاده ذهن من هستند!

یک :
-گواهینامه و کارت موتورتو ببنیم!
- بفرما
- چرا خودت شیرازی هستی ولی کارت موتورت ماله نوشهره؟ ( با لحن گیر الکی!)
- اِ؟ پس چرا تو تهرانم!
( مکالمه بین افسر پلیس با لجهه شهرستانی و یک موتور سوار که خط آخر رو با لهجه خود سرکار گفت!)

دوم:
- مامان ! از این زانو بندای اسکیت برام میخری ؟
- چنده؟
- N تومان! ( یه مقداری که به نظر مامان گرون اومد)
- نه مامان جون ! تو که اسکیت سواریت خوبه! لازمش نداری ! اون برای مبتدیا هست!
( مکلمه بین پسر پنج –شش ساله و مادر معتقد به رعایت ایمنی!)
سوم :
- شما ترمی چقدر شهریه میدین؟
- دویست – دویست پنجاه
- ( با فک آویزان!) اه چقدر زیاد! ما یه ترمی شهریمون رو کردن هشتاد تومن کلی شورش کردیم و.... شما چقدر بی بخارین ..... چرا میذارین ؟.....( چند لحظه سکوت بعد از نطق طولانی) الاف کردین خودتونو تو "این" دانشگاه!
( مکالمه بینن استاد مزخرف فعلی و دانشجوی سابق "همین" دانشگاه!)
چهارم :
- استاد شما به کی رای میدین؟
- ول کنید بابا!! اینا همش بازیه! اونی که باید رای بیاره رای میاره شماها نگران نباشید! ( تلاش ما برای راه اندازی بحث سیاسی در کلاس و ماله کشیدن به درس در نطفه خفه شد!)
( مکالمه بین یک استاد مزخرف دیگر و دانشجویانش!)

پنجم :
این یکی مکالمه نیست ولی دیگه از زیر دستم در رفت!
موبایل 7610 نوکیا ( متمایل به سمت آخر گوشی!) را از جیب می کشد بیرون ! ازجیب دیگرهم یک دفتر چه تلفن می کشد بیرون! بعد به سیاق تلفن ثابت چند رقم را می خواند و در گوشی میزند و الی آخر بعد هم مکالمه را انجام میدهد غافل از اینکه در گوشی های تلفن همراه امکانی تعبیه شده به اسم phone book ( این کار یه چند دفعه ای انجام شده کار یه بار دو بارش نیست!) ( حرکت سر زده از استاد ازمایشگاه شبکه ! که مثلا در بطن تکنولوژی قرار داره!)

No comments: