درهم
*
والا خودم هم موندم.اخه دو روز از این خواب عزیز صبح گذشتم رفتم کلاس فوق برنامه. آدم اکسیژن باشه! تعطیل هم باشه خوابشم بیاد شدید ولی بازم ول کنه بره کلاس خیلیه خوب این رو داشته باشید
چند وقت بود این رمان "من او"ی رضا امیر خانی روخونده بودم.رمان جالبیه و یکمی عجیب ! و خیلی هم سوال بر انگیز.می خواستم سوالام رو بفرستم برای لوح بلکه جواب بده.از شانس ما روز اول کلاس گفتن که یکی از مهمونای روز دوم همین جناب امیر خانی هستن.
هیچی دیگه روز دوم هم شاد و خوشحال از این شانس باد اورده رفتم ویکی دوتا از سوالام و پرسیدم.چند تاشم بقیه بچه هایی که کتاب رو خونده بودن پرسیدن و همونچوری شنگول هم برگشتم خونه!البته هنوزم جای سوال داره ولی فکر کنم دیگه بیخیالش بشم!
*
امسال خیلی خوب از مهمونا پذیرایی کردم! دو بار قند یادم رفت بیارم، دوبا هم چاقو. مهمونا هم خودشون یه جوری از پس مشکلات بر میومدند.!خوب بالاخره دست تنها بودم تا پارسال محمدم بود خداییش خیلی کمک کرد(نمی دونم چی میشه وقتی مهمون میاد احساس مسئولیتش یهو عود می کنه خوب ما هم استفاده می کردیم دیگه!!).
No comments:
Post a Comment