Thursday, December 23, 2004

پر رو تر از من

جای شما خالی دوستی دارم درجه اغفال پذیریش زیر صفر است. می پرسید چطور؟ عرض می کنم. باور بفرمایید نیم ساعت تمام داشتم مخ این دختر را می زدم که جون من بیا این ساعت رو دودر کنیم، مگر حرف به خرجش می رفت.همچون سنگ محکمی بود که بخواهی میخی آهنی در آن فرو کنی.
اول از این در وارد شدم که صبح امتحان داشتیم و خیلی خسته ایم و اگر سر کلاس هم برویم سودی ندارد و دیگر این وسط کلاس رفتنمان چیست؟ که به اصطلاح خر، و سپس بی خیال شود. دیدم خیر کارگر نیفتاد. بعد گفتم من سر درد دارم، کلی سر امتحان فسفر سوزانده ام (!!) خواستم رو در بایستی گیر کند، زهی خیال باطل، گیر نکرد.گفتم حضور غیاب ساعت قبل کرده دیگر نمی کند، باز بهانه آورد.
دیدم نخیر ایشان شده جان به عزرائیل می دهد از کلاسش نمی زند. خوب برای من هم افت دارد که در درسی کلاًً غیبت نداشته باشم. این هفته به ترفند دیگری متوصل شدم و از صبح نرفتم! و کلاً از ماست که بر ماست، تا من باشم که دیگر کلاسی را با ایشان به تنهایی نگیرم.

باشد که اغفال شوید!

No comments: