کمک های نقدی از نوع مجازی!
آقایون ! خانمها! اگه دوست دارید به من کمک کنید به این لینک یه سری بزنید :
بکوب تو سر این!
شاید شما هم کاسب شدید
آخرش هم اینکه SPAM هست و همه سر کار هستیم!
اگه هم نبود که یه پولی زدیم به جیب
خندون باشین قندونا!
نوه های حاج میزعلی
آقایون ! خانمها! اگه دوست دارید به من کمک کنید به این لینک یه سری بزنید :
بکوب تو سر این!
شاید شما هم کاسب شدید
آخرش هم اینکه SPAM هست و همه سر کار هستیم!
اگه هم نبود که یه پولی زدیم به جیب
خندون باشین قندونا!
قصه این بلاگ از آنجا آغاز گشت که، در بلاد طهران قومی بودند منتسب به حاج میرزا علی، که جوانان این قوم پاتوقی داشتند مسنجریه نام، که نیمی از عمر خود در آنجا گذراندی و پول خود را صرف گفتمان با غربا کردندی و چراغ خود همیشه روشن نگاه داشتندی. بعض دگر از این جوانان شیدا بودی و سر در دانشگاه داشتی و قصد بیرون شدن از آن ندارندی! و بعض دگر در کار هک بودی و E-mail دگران ترکاندی و مورد لعن و نفرین قربانیانش بودی و قس علی هذه... در میان این جوانان، جوانی بود دموکراسی صورت و دیکتاتور سیرت! حامد ابن مسعود نام، که چراغ خود در مسنجریه خاموش نگاه داشتی و ساعتها وب گردی کردی و سرچ کردی و پول تلیفون را به ثریا رساندی. ابن مسعود روزی در وب گردیهایش به بلاد "بلاغ اسپوتیه" رسید و انگشت به دهان ماند از عجایب این بلاگ و در فکر افتاد که جوانان قوم را که سالی به دوازده ماه از هم خبر نداشتندی و دور از هم بودندی را در "بلاغ اسپوتیه" جمع کردی و آنان را استاد نمایندی. پس جوانان قوم دعوت کردی به ساخت منزلگهی بس نکو در بلاغ اسپوتیه، باشد که از قـِـبل آن یک دگر را بیشتر بینندی و منزلگه را به دستخط خود مزین کنندی و روح مرحوم جد خود را بدین طریق شاد نمایندی . و تو، ایزد دانا و توانا را چگونه دیدی، شاید از قـِـبل این بلاگ به شهرت رسیدندی و چیزی شدندی .
No comments:
Post a Comment