چند ثانیه
-" یه آدامس از من بخر !"
مرد به این جمله دخترک نوجهی نکرد . چند قدم که جلوتر رفت وجدان خوب و بد سراغش اومدند...
-"حالا چی میشد 100 تومن میدادی دست بچه؟"
- "فکر کردی با 100 تومن درد بچه دوا میشه؟"
-"تو چی ؟ با 100 تومن پول که ورشسکت نمیشدی؟ میشدی؟"
- این 100 تومن هم که به خودش نمیرسه میده دست صاحب کارش!"
-"همون 100 تومن هم نده دست صاحبکار به جای شام کتک می خوره...."
....
انقدر تو اون چند ثانیه با خودش کلنجار رفت که بالاخره وجدان خوب برنده شد ، برگشت تا از دخترک آدامس بخره اما هر چی نگاه کرد اثری ازش نبود . انگار آب شده بود رفته بود تو زمین . با تمام وجود و از ته دل یه آه بلند کشید چون حسرت شاد کردن یه قلب کوچک رو دلش موند.....
No comments:
Post a Comment