Wednesday, April 14, 2004

سلام

امروز میخوام داستان گواهی نامه گرفتن یه بنده خدایی رو براتون بگم البته این بنده خدا خودم نیستم
بنده خدا یه روز بعد چند وقت که از مدرسه راحت شده بود به یاد روزهای شیرین مدرسه رفتن ساعت
شش و سی دقیقه صبح از خواب پا شد
مامان جون و بابا جونش هم به امید اینکه بنده خدا رانندگی بلده ره سپار شهرک آزمایش کردنش
این بنده خدا هم ساعت هفت صبح دم در شهرک آزمایش از ماشین بابا جون پیاده شد و با پای پیاده
به سمت محل صدور گواهی نامه رفت دیگه اجازه بدید از صف های طولانی برای فیش بانکی و
معاینه چشم و وضعیت نظام وظیفه و از همه بدتر امتحان آیین نامه هیچی نگم چون برای جوانان که
گواهی نامه نگرفتن خوب نیست چون احتمال داره اگه بگم بی خیال گواهی نامه گرفتن بشن
خلاصه تا ساعت دوی بعد از ظهر بنده خدا از این صف ها دراومد اونم به سلامت و بدن کبود نشده

بقیش بمونه واسه بعد
 


No comments: