Monday, April 19, 2004

ديروز تو کلينيک دانشکده بودم.با دوستم قرار گذاشته بوديم تمرين کنيم.چون امروز
امتحان داشتيم.تا اينکه يکي از بچه ها اومد و گفت: خبر و شنيدي؟گفتم نه چي شده
مگه؟گفت مثل اينکه مي خوان ديگه به شبانه ها وپرسنل دانشکده نهار ندن!!!

خداييش بد شکي بود(به ضم ش!)
کلي حالمون گرفت.نه اينکه بگم نهاراي دانشکده خوبن.اتفاقا کاملا برعکسه.
ولي يه دانشجوي شبانه هم بايد پول بده هم از کلي امکاناتي که به روزانه ها ميدن
محروم باشه اخرشم بگن چون تو شبانه اي بهت نهار نمي ديم.خوب ما هم جوونيم.شخصيت
داريم واسه خودمون!همينطور که داشتيم با بچه ها بحث مي کرديم که چقدر ادم ها مي
تونه سطح فکرشون پايين باشه و حالا نهارو چيکار کنيم ونمي شه که هر روز ساندويچ
بخوريم و نميشه باز مثله دورانه مدرسه باز يه قابلمه بگيريم دستمون راه بيفتيم تو
دانشکده و(فکرش بکنيد چقدر خنده داره دانشجوي مملکت با يه ظرف نهار در
دست!!).....خلاصه خستون نکنم دراين هنگام معاون پشتيباني دانشکده اومد تو کلينيک و
هموني که اين خبر اورده بود رفت ببينه جريان از چه قراره.
اونم کلي به ما شخصيت داد و گفت که نه شبانه ها و روزانه ها هيچ فرقي براي ما
ندارن!!!!وحتی بیشتر: ما اصلا روزانه وشبانه نداریم(جل الخالق این دیگه ازون حرفایی بود که می شنیدم!!)و از این حرفا.

يه کمي ته دلم گرفت ولي مطمئن نبودم چون ۲ تا خبر ۱۸۰ درجه با هم فرق داشتن . براي
همين به طرف گفتم خبر رو از کي شنيدي که چشمتون روزه بد نبينه . مي دونين از کجا
شنيده بود ؟!
از آقاهه اي که تو بوفه چيز ميز مي فروشه شنيده بود. نمي دونستم بهش چي بگم فقط
همين جوري نگاش کردم. کلي از وقت ما رو براي خبري که از بوفه دانشکده به سمعش رسيده
بود گرفته بود .

حالا خويه خبر زود تکذيب شد .
وگرنه چه يک کلاغ ۴۰ کلاغ باحالي مي شد!


ضمیمه:این مطالب رو دیروز نوشتم ولی امروز یه خبرای بدتریم شنیدم اگه زبونم لال عملی شدن به عرضتون می رسونم.
خدا به خیر کنه!

No comments: