Friday, April 9, 2004


امروز قرار بود با برو بچ بريم کوه ولي ازاونجايي شانس ما به همه شانسا گفته زکي نشد.

ماجرا از اونجايي شروع شد که مي خواستم براي قرار نهايي(توجه داشته باشيد نهايي!)زنگ بزنم به دوستم که ناگهان شنيدم به يه عللي نمي تونه بياد.خلاصه مجبور شدم به چند نفر و اونهام به يه چند نفر ديگه زنگ بزنن و بگن فلاني نمياد و قرار کنسل بشه.بعد از زنگ ما باز يه دوست ديگم زنگ زد و گفت «اشکالي نداره خودمون ميريم » ما هم دوباره به چند نفر ديگه و اونها هم به يه چند نفر ديگه زنگ زدن تا بگن قرار شده که بريم . با يکي از بچه ها هم يه جا قرار گذاشتم که تا کوه با هم بريم . خلاصه وقتي همه چيز داشت درست مي شد همون يکي (که من باهاش يه جايي قرار گذاشته بودم ) دوباره زنگ زد و گفت که به يه عللي نمي تونه بياد و هرچي خواهش و التماس کرديم فايده نداشت . وقتي ديدم اينجوريه ايندفه خودم کنسل کردم و مجبور شدم دوباره به چند نفر ديگه و اونهام به يه چند نفر ديگه زنگ بزنن و کلا خلاص.

حلا قرار شده به هفته ديگه
......تا خدا چي بخواد.

No comments: